دیش سپید

ادبی

دیش سپید

ادبی

او که خود را می‌سرود

او که خود را می‌سرود

اوایل دهه‌ی 60 بود که در انجمن سروش با «خاسته» آشنا شدم و از همان ابتدا مرا شگفت زده می‌کرد کاری که تا زنده بود همچنان از او سر می‌زد. من از رفتار او شگفت‌زده می‌شدم. او به نظر می‌رسید بسیار زیرک و باهوش است چون هنوز نکته‌ای را نشکافته بودم دریافت می‌کرد و و هنوز نطفه‌ی موضوعی کاملاً بسته نشده بود که در شعر او متولد می‌شد و من همیشه این رفتار را به تیزهوشی و ذکاوت او که البته از هر دو بهره‌ای وافر داشت نسبت می‌دادم ولی انگار در اشتباه بودم جون آنچه مرا شگفت‌زده می‌کرد آن هر دو نبود و سال‌ها گذشت تا بفهمم که در اشتباهم و عامل شگفتی من از رفتار هنری او چیست؟ نکته‌ای که خود او هم گرچه بر آن واقف نبود اما بسیار می‌کوشید به من و ما بیاموزد و چون خود آن را نمی‌شناخت به ناچار من و ما هم خیلی دیر دریافتیم . من دریافتم ما را نمی‌دانم وافعاً نمی‌دانم چند تن از دوستان آن را دریافته باشند. انچه او را  به معنای واقعی یک شاعر کرده بود استعداد و ذکاوت او نبود بلکه شگرد او در سرایش بود که خویشتن نیز در بیان آن عاجز بود؛ در نتیجه نمی‌توانست آن را بیاموزد و این شگرد آن بود که او خود را می‌سرود بی آن که بداند چه می‌کند و چقدر طول کشید تا من نیز بفهمم چرا مرا شگفت‌زده می‌کند؟ او خود را می‌سرود همچنان که دردمندی می‌نالد و نالیدن از درد که عروض و قافیه و بدیع و بیان نمی‌خواهد. او به همان آسانی که یک دردمند می‌نالد می‌سرود و حتی غم نان هم که من و ما از آن می‌نالیدیم که نمی‌گذارد بسراییم برای او خود یک درد بود که تنها باید از آن می‌نالید و نالیدن از درد طبیعی‌ترین رفتار انسان است.

او نیاز نداشت که به دنبال مضمون بکر بگردد و برای شناخت، آن تجربه کند چون کافی بود برگزیند که همه راآزموده بود و دردی نبود که نداشته باشد. او دقیقاً مصداق این بیت بود که:

به عذر قحطی مضمون بکر دست میاز

به دار خویش بیاویز و چوب را بسرای

و او چون به دار خویشتن آویخته بود سرودن برایش آسان بود و این آسان سرودن او بود که مرا شگفت‌زده کرده بود از اولین تا آخرین دیدار و او که تندیس درد بود کافی بود خویش را بسراید تا آنجا که سبز شدنش هم سبز گندمی بود و بوی نان می‌داد همان نانی که غمش نمی‌گذارد من و ما بسراییم نالش از این غم برای او سرایش بود و او هر چند غیر مستقیم ولی به من آموخت که اگر می‌خواهی آسان بسرایی خود باش! به همین سادگی و من از او آموختم آسان سرودن را؛ ما را نمی‌دانم، آموختیم یا نه

محمد مستقیمی راهی

آذر 1392

از حاشیه تا متن

از حاشیه تا متن

تجربه‌ی دو سال داوری در جشنواره‌ی استانی شعر دفاع مقدس، مرا بر آن داشت تا تحلیلی بر کیفیت اشعار این دو جشنواره بنگارم باشد که رهگشای شاعران جوان باشد تا در خلق آثار خویش به کار بندند.

در یک مقایسه‌ی اجمالی در اشعار این دو جشنواره در می‌یابیم با آن که از نظر کمی آمار جشنواره‌ی امسال پایین تر است اما از نظر کیفی تا حدی برتر به نظر می‌رسد البته این برتری تنها در شعر فلسطین دیده می‌شود و در دو موضوع دیگر یعنی دفاع مقدس و عاشورایی تحول چشم‌گیری نمایان نیست و در این راستا با نگاهی دقیق‌تر درمی‌یابیم که علت برمی‌گردد به جایگاه شاعر در انگیزه‌های این سه موضوع. به نظر می‌رسد شاعران امروز در فضای دو موضوع دفاع مقدس و عاشورا در حاشیه قرار دارند و آشنایی آنان با این دو، تنها آشنایی با ادبیات گذشتگان و به ویژه با ادبیات دهه‌ی 60 بوده و تنها با تقلیدی صوری از آن‌ها به سرودن نشسته‌اند. شاعر خود را در متن این دو حادثه‌ی تاریخی نمی‌بیند که به احساسی برسد و از آن احساس پلی بزند به پدیده‌های امروزین و با کشفی تازه به سرایش بپردازد. مضامین گذشتگان را زیر و رو می‌کند و بیشتر با نام پدیده‌های تکراری چون سنگ ، پلاک ، چفیه ، مهر و تسبیح که معمولاً در جایگاه ردیف در شعر کلاسیک قرار گرفته و با همنشینی قوافی که آن‌ها هم چندان بدیع نیستند به مضامینی کلیشه‌ای می‌رسد حتی در این راستا نمی‌کوشد از دریچه‌ای تازه نیز به‌این همنشینی‌ها بنگرد.

این تکرار نخ‌نما شده بیشتر در آثار کلاسیک مشهود است . در قالب‌های نو گهگاهی به بدعت‌هایی زیبا برمی‌خوریم که البته ویژگی قالب‌های کلاسیک بیشترین عامل در این تکرار ها هستند اما عامل اصلی در هر دو قالب کلاسیک و نو همان در حاشیه قرار داشتن شاعر است زیرا در موضوع فلسطین که شاعر امروز در متن آن قرار دارد این آفت کم‌تر دیده می‌شود چرا که شاعر در این زمینه ابتدا به احساس می‌رسد و پس از آن به فضای خیال رفته با کشفی تازه می‌سراید .

بهتر آن است که در دو موضوع دفاع مقدس و عاشورا هم شاعران ما دست از آگاهی های افواهی بردارند و به متن تاریخ این دو حادثه بروند، خوشبختانه برای هر دو موضوع منابع بسیاری وجود دارد تاریخ عاشورا و حوادث دفاع مقدس که به قالب‌های گوناگون نگاشته شده و با مطالعه‌ی هر یک از این آثار شاعران جوان می‌توانند خویشتن را در متن آن بگذارند ، درست همان گونه که در متن حوادث فلسطین هستند، آنوقت خواهیم دید که همان زیبایی‌ها و بدعت‌هایی که در شعر فلسطین دیده می‌شود در دو مورد دیگر هم ظاهر خواهد شد.

محمّد مستقیمی (راهی)       

مهرماه 1387