-
خارزار
جمعه 26 خرداد 1402 11:33
خارزار روزی که مزرعه به خدا واگذار شد گابریل کدخدا شد و انباردار شد مایکل امیر کاشت نه، داشت نه، برداشت شد فقط دست خسیس ابر خدا آبیار شد جز آذرخش شوم در انبان نداشت ابر آتش به اختیار شد، آتشبیار شد بر دشت خیمه زد ملکالموت داسدار داس درود برزگران برکنار شد گاوآهنی که همت سبزش بلند بود در گوشه زنگ خورد و به نکبت دچار...
-
گنداب
جمعه 29 خرداد 1394 07:40
گنداب جای پای رفتنت چنان عمیق شد که خندقی گرداگرد قلعهیِ من حفر کرد پس از تو آسمان بارید بارید بارید خندق تالاب مرداب گنداب این گنداب هنوز بوی تو را دارد محمد مستقیمی، راهی
-
نوبرانه
جمعه 29 خرداد 1394 07:36
نوبرانه سالها پیش از این چیدم درشتترین نوبرانه را از تنها درخت گلابی روستا در باغمان و پیشکش کردم به تو سر کوچهباغ، در کنار آبگیر دیدگان نوجوانیت چنان برقی زد که روستا را روشن کرد *** چهل سال است پیشکش میکند به من گلابی نوبرانه را درخت پیر و نمیداند سر کوچه باغ، در کنار آبگیر پیشکش میکنم به اولین دخترکی که از...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 خرداد 1394 07:33
در تولد هلیا اولین نوهام عزیزم، دخترم، هلیای نازم تو هستی آخرین راز نیازم تو هستی دختر دلبند خورشید تویی زیباترین لبخند خورشید تو با لبخند خود اعجاز کردی دری تازه به رویم باز کردی تو هستی مثل گلهای بهاره و در من یک سرآغاز دوباره تو شعر تازه گفتی در بهاران تو با گلها شکفتی در بهاران برای من گل امید هستی تو هلیا دختر...
-
چشم بد
جمعه 29 خرداد 1394 07:24
چشم بد نه دست به جوف جیفه داری راهی! نه کار به بند لیفه داری راهی! بد جور خلاف میزنی هی نکند! چشم بد با خلیفه داری راهی!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 خرداد 1394 07:21
شیخ ای شیخ غریق جوف جیفه شدهای یا آویزان بند لیفه شدهای بغداد تو پیداست خرابست خراب زانروز که حاکم و خلیفه شدهای
-
آن حصار سبز
جمعه 29 خرداد 1394 07:16
آن حصار سبز امروز صبح با سارا گشتی زدیم توی چوپانان. از کوچهی زاهدی رفتیم توی خیابون پشتی پیچیدیم توی کوچهی حلاجو. تا ته کوچه رفتیم و سربالا شدیم. مستقیم رفتیم بالا تا جلوی امامزاده، همون امامزادهی کذایی که چند سال پیش تاریخچهای ازش نوشتم و چیزی نمونده بودم برچسب الحاد بخورم و جالب این جاست که زنندگان برچسب...
-
تقدیم به آقای راهی
جمعه 29 خرداد 1394 06:43
تقدیم به آقای راهی نوشته شده در تاریخ خرداد ۱۵, ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۳۳ | تقدیم به آقای راهی(محمد مستقیمی) ۳ قرنی گذشته است، بیتوته کرده کاروانِ سبز در منزلِ داغ در منزلِ گرم. در لحظههای لوند، در لحظههای مرطوب از عرق ………… در مُلتقایِ آبی و سبز، اِستاده رَج به رَج نیایشگران شاید به مناجات این قرن بیثبات شاید به نماز- ؛...
-
سمنو
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:40
سمنو سمنو که انارکیها به آن (سن) و بیابانکیها به آن (چنگمال) میگویند در چوپانان که محل تلاقی این دو فرهنگ و این دو گویش هم اصل اما بسیار متفاوت است همان (سمنو) نامیده میشود گرچه چوپانانیهای نسل اول و دوم که هر کدام با گویش خود خوری و انارکی سخن میگفتند هر کدام با واژهی مخصوص خود مینامیدندش ولی بچههای نسل سوم...
-
چرا خورشید چوپانان رو به افول است؟
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:37
چرا خورشید چوپانان رو به افول است؟ دو یار دبستانی با یک دوستیِ ریشهدارِ اسطورهای که با یک سال تفاوت سنی (جناب شیخ متولد 1277 و آقای عبدالرحیم زاهدی متولد 1278 ) در انارک پای به هستی گذاشتند، در کوچه پسکوچههای انارک بالیدند و دوران کودکی و مکتب را با هم گذراندند، با هم بازی کردند، با هم خندیدند، با هم گریستند، با...
-
مکاتبهای ذر باب سرقات:
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:27
مکاتبهای در باب سرقات: بعد از یک یادداشت کوچولو در زیر شعری از شهاب آتشزاد آغاز شد: سلام آقای آتشزاد من محمد مستقیمی(راهی) هستم سؤالى برایم پیش آمده که انگار شما مشکلگشای آن هستید. شعری را همشیرهزادهام پرویز قوامزاده برای درج در وبلاگ به من داد که قسمتی از آن را در یک شب شعر دورافتاده هم به نام خویش خواند و من از...
-
آن یک تن همه بود
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:18
آن یک تن همه بود در بحبوحهی کنگرهبازیهای دهه 70 که به بهانهی لزوم کار فرهنگی بعد از جنگ، هر ارگان و سازمانی خویشتن را موظّف میدید که در این راه گامی بردارد و آسانترین کار هم راه انداختن شب شعری، جشنوارهای یا کنگرهای در سطح شهر و استان و کشور و گهگاهی جهانی بود تا آن حد که اپیدمی شد و از متولیان فرهنگ و هنر...
-
تکفیر از درفش تا قداره
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:17
تکفیر از درفش تا قداره چند روز پیش که چند سطری در تاریخچهی امامزادهی چوپانان نوشتم در این خیال بودم که ننگ کشتن فرزندان پیامبر را از دامان پدران چوپانانیم بشویم چرا که هر کجا امامزادهای به شهادت رسیده یا پدران من خود او را کشتهاند یا دست کم به فرستادگان خلیفهی توس و بغداد فروختهاند آن روز که آن چند سطر را...
-
گاسپادین ریشفسکی
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:14
گاسپادین ریشفسکی سالهای ۵۴ یا ۵۵ بود. من در واحد تهیّهی مواد غیر فلزّی ذوب آهن، به عنوان نقشهبردار در واحد نقشهبرداری که شامل یک رییس مهندس و چند تکنسین نقشهبردار و چند تکنسین نقشهکش بود؛ مشغول کار بودم. ادارهی ما در اصفهان، خیابان سیّدعلیخان بود. نقشهکشها همیشه توی اداره بودند امّا ما نقشهبردارها اغلب در...
-
قوم مغول
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:13
قوم مغول دقیقاً یادم نیست امّا به نظر میرسد سال ۱۳۴۰ و من کلاس چهارم ابتدایی و همکلاس براتعلی صمیمی(علیبرات) و معلّم ما آقای کریم حسنی، مدیر دبستان ستوده، آقای علی هنری که از او خاطرات زیادی دارم که باید به مرور نقل کنم. عصر یک روز بهاری بود و مدرسهی ما هم تمام وقت بود صبحها سه زنگ از ۸:۰۰ تا ۱۱:۳۰ و عصرها هم از...
-
شربانی یو! نمیآیی شنو!
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:12
شربانی یو! نمیآیی شنو! (sharbaniyow! namiyay shenow!) باز هم همان تابستان ۳۹ بود و چاه ملک! برنامهی ما بچهها بعد از یکی دو روز نظمی به خودش گرفت به طوری که هر روز صبح زود پا میشدیم بعد از خوردن ناشتا با کامیون شورلت بنزینی شوهرخاله به رانندگی پسر بزرگ میرفتیم اکبرآباد که روستای متروکهای بود در جنوب شرقی قادر ٱ...
-
سیّد ریاض
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:11
سیّد ریاض باز یادتان هست آن روزهای آن تابستان سال 1349 را که در چاه ملک بودم و چند خاطره از آن نقل کردم! بله اغلب اوقات نماز را مخصوصاً نماز مغرب و عشا را با پسرخالهها به مسجد میرفتیم و نمازمان را به جماعت میخواندیم. برای نماز صبح هرگز نرفتیم به گمانم صبح ها نماز جماعت برگزار نمیشد یا شاید هم کسی صبحها نماز...
-
خر و گورخر
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:10
خر و گورخر یادتان که هست تابستان ۱۳۳۹ نه ساله بودم که برای دیدار اقوام مادری به چاه ملک آمدم و به محض ورود به خانهی خاله رفتم که با او و همسر و بچههایش بیشتر الفت داشتم برای این که شوهر خاله کامیون داشت و بیشتر از اقوام دیگر به چوپانان میآمد و گهگاهی بر و بچهها را هم برای تغییر حال و هوایی با خود میآورد حالا یا...
-
واژه در شعر
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:08
واژه در شعر شعر تظاهر هنر است در سخن و ابزار این تجلّی، واژه که از ابعاد گوناگون در فرم و ساختار آن دخیل است. این تأثیر در سه بعد نمایان میشود : 1- موسیقایی 2- نحوی 3- معنایی 1- موسیقایی: در بعد موسیقایی در دو جهت واژه تأثیرگذار است : الف- واجی، ب- هجایی که هر دو در ساختار موسیقی شعر عمل میکنند و هیچکدام تأثیر...
-
یادی از یک دوست
یکشنبه 24 خرداد 1394 11:01
یادی از یک دوست هر چه به یادم فشار آوردم کمتر یافتم حتّی اسم و صدایش در گوشی تلفن هم کمکم نکرد.کلاس شعر در دانشگاه اصفهان! دو سه سال پیش! دانشکدهی ادبیات! ظهرهای دوشنبه، همه را یادم بود امّا چهرهی حسام بهرامی به یادم نمیآمد البته این ایراد از من است که توجّه شنیداری ضعیفی دارم چهرهها خوب به خاطرم مینشیند ولی...
-
نقدی بر کتاب «ای نارسینه» سرودهی محمّدعلی ابراهیمی انارکی
یکشنبه 24 خرداد 1394 10:57
(این نوشته متن یک سخنرانی است اگر کاستیهایی در نگارش آن دیده میشود خواهید بخشید) ای نارسینه شاهنامهای در جغرافیای یک گویش نقدی بر کتاب «ای نارسینه» سرودهی محمّدعلی ابراهیمی انارکی «محمّد مستقیمی(راهی)» از آنجا که اینجانب با دوستان و شاعران بسیاری در سراسر کشور آشنا هستم که در شعر به گویش محلّی دستی دارند و قلم...
-
نامهای به یک دوست
یکشنبه 24 خرداد 1394 10:56
نامهای به یک دوست سلام دوست خوب من! کاش سپید را جدی میگرفتی غزل سرایی را بگذار برای هر وقت یبس شدی و خواستی شعری بسرونی . تو که به این خوبی سپید کار میکنی که هر وقت من بخواهم نمونه ای از یک کار خوب برای بچهها بخوانم یکی لز کارهای تو را میخوانم چرا عمرت را تلف میکنی که چند سال دیگر حسرتی را که امروز مرا میآزارد...
-
نقدی بر شعر عابد کریمی
یکشنبه 24 خرداد 1394 10:43
نقدی بر شعر عابد کریمی یکی دو سال است که این جوان مستعد و پر احساس را میشناسم و او را در جلسات ادبی میبینم. در اوّلین شعری که از او شنیدم ، درخشندگی خاصی دیدم ولی نمیدانم چرا در این مدّت دو سال به نظر میرسید که به نقدهای ما در جلسات توجّهی ندارد و آنچه دلش میخواهد میکند. شاید بیتوجّهی من به او دلیل این قضاوت...
-
سرشماری
یکشنبه 24 خرداد 1394 10:41
سرشماری هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان ایوان مداین را آیینهی عبرت دان یک ره ز ره دجله منزل به مداین کن وز دیده دوم دجله بر خاک مداین ران ... نمیدانم وقتی خاقانی بر خرابههای مداین نشست و با سوز دل این قصیدهی غرا و پر سوز و گداز را سرود چه حسی داشت آیا تنها یک حسرت بر گذشتهی پر افتخار در او موج میزد یا حس...
-
نسل بیخاطره
یکشنبه 24 خرداد 1394 10:38
نسل بیخاطره این نظریه برای همه آشناست که کودک در زمان حال زندگی می کند و جوان در آینده و پیر در گذشته و من می خواهم روی قسمت سوم تأکید کنم یعنی پیر در گذشته زندگی می کند و این نکته قابل توجهی است برای بحثی که بر آن برانگیخته شده ام، این انگیزه که چرا موجودیّت چوپانان رو به زوال است و چرا بچّههای چوپانانی ، چارهای...
-
عشق چیست؟
یکشنبه 24 خرداد 1394 10:03
عشق چیست؟ انسان با سه احساس روبروست که هیچ ارتباطی با هم ندارند ولی با هم اشتباه میشوند: عشق، مالکیّت و هوس(شهوت). این سه حس ، هم خاستگاه مختلفی دارند و هم ماهیّت متفاوت. ابتدا به معرّفی آنها پرداخته و بعد به علل اختلاط آنها پی میبریم: 1-عشق : عشق خاستگاهی روانی دارد و در «منِ درونی» انسان ساری است. عشق با «منِ...
-
نقدی بر شعر سه شاعر جوان
یکشنبه 24 خرداد 1394 10:01
نقدی بر شعر سه شاعر جوان حاصل نگاه اوّل من به این مجموعه، شگفتی بود. سه شاعر جوان که من ایشان را نمیشناختم و حتّی دونفر از ین سه تن را ندیدهام و با سومی هم یکی دو بار ملاقات داشتم چون او مجموعه را برای من آورد تا مقدّمهای بر آن بنگارم.سه شاعر جوان از سه جای مختلف و متفاوت که روزگار آنها را همراه کرده و یکی دو سال...
-
نگاهی گذرا به شعر رضازاده
یکشنبه 24 خرداد 1394 09:55
نگاهی گذرا به شعر رضازاده محمّد مستقیمی(راهی) من بنا ندارم از من بیرونی شاعر سخن بگویم چرا که من بیرونی با من درونی بسیار متفاوت است . ما با دفتری از شعر او روبرو هستیم که حاصل کندوکاوهای من درونی اوست. با یک نگاه اجمالی به شعر پارسی میتوان دریافت که شاعران از دیرباز تا کنون چگونه عمل کردهاند و در چه فضاهایی به سخن...
-
نقد دو شعر از عباس قبادی:
یکشنبه 24 خرداد 1394 09:53
نقد دو شعر از عباس قبادی: 1..... در ظلمت صریح شبی مغرور دهلیزهای آشفته ی ذهنم را پابرهنه از پی خاطره ای مخدوش می دوم تا نیمه ی گمشده ام را در گرگ و میش موهایت بیابم ردی دور از لوند شور دامنت مشام حافظه ام را می آکند پیشانیم می سوزد از کوبش بی مدارای خون بر شقیقه ها چشمانم گر می گیرند وصراحت رعشه ی دستانم از سماجت تلخی...
-
نقد دو شعر از ابراهیم شاکری
یکشنبه 24 خرداد 1394 09:46
نقد دو شعر از ابراهیم شاکری 1.......... ( به جای تو چه با برف بخوابی چه با باران....) همه ی دردهام برای هیچ همه ی هیچهام برای تو درد می کند که هنوز دست از پشت نقابم بیرون نیاورده ام و گیلاس از پس نیم کاسه که پشت پام به پام لگام می زند و از نیم خوابگیم با باران می اندازدم . این که نیمه تنگ این راه به کجا ختم می شود و...